مانده ز فهم تو دلم بینصیب
معجزۀ عشق، غرور غریب
باید سخن از حقیقت دین گفتن
از حُرمَت قبلۀ نخستین گفتن
در قاب عکست میتواند جان بگیرد
این عشق پابرجاست تا تاوان بگیرد
هر چند غمی به چشم تو پنهان است
در دست تو سنگ و در دلت ایمان است
آرامش موّاج دریا چشمهایش
دور از تعلقهای دنیا چشمهایش