كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
چو بر گاه عزّت نشستی امیرا
رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت