به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را