به رگبارِ ستم بستند، در باغِ حرم «دین» را
به خون خویش آغشتند چندین مرغ آمین را
یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
بین غم آسمان و حسرت صحرا
ماه دمیدهست و رود غرق تماشا
آهای باد سحر! باغ سیب شعلهور است
برس به داد دل مادری که پشت در است
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی میکنیم ریشهٔ آل سعود را؟
ای چشمههای نور تو روشنگر دلم
ای دست آسمانی تو بر سر دلم
چه شب است یا رب امشب كه شكسته قلب یاران
چه شبى كه فیض و رحمت، رسد از خدا چو باران