جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
کسی مانند تو شبها به قبرستان نمیآید
بدون چتر، تنها، موقع باران نمیآید
کودکی سوخت در آتش به فغان، هیچ نگفت
مادری ساخت به اندوه نهان، هیچ نگفت
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
اگرچه عشق هنوز از سرم نیفتاده
ولی مسیر من و او به هم نیفتاده