علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
توفیق اگر دلیل راهت باشد
یا پند دهندهای گواهت باشد
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
به نام خداوند بالا و پست
كه از هستیاَش هست شد، هر چه هست...
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
با خلق اگرچه زندگی شیرین است
ای دوست! طریق سربلندی این است
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت
مگذار اسیر اشک و آهت باشیم
در حسرت یک گوشه نگاهت باشیم
در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
از دوست اگر دوست تمنا نکنی
این پنجره را به روی خود وانکنی