شبی هم این دل ما انتخاب خواهد شد
برای خلوت اُنست خطاب خواهد شد
شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
عطش از خشکی لبهای تو سیراب شده
آب از هُرم ترکهای لبت آب شده
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
این چشمها به راه تو بیدار مانده است
چشمانتظارت از دم افطار مانده است
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
قحطی عشق آمده باران بیاورید
باران برای اهل بیابان بیاورید
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
خبری میرسد از راه، خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
آنان که مشق اشک مرتب نوشتهاند
با خط عشق این همه مطلب نوشتهاند
ای آنکه نیست غیر خدا خونبهای تو!
خونِ سرشکستهٔ من رونمای تو
باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند
شاید به خاک پای شما نازلم کنند
دنیای بیامام به پایان رسیده است
از قلب كعبه قبلۀ ایمان رسیده است