بعید نیست غمت همچنان شهید بگیرد
بگیرد و همه جا باز بوی عید بگیرد
شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی
تو که هر روز و هر جا زندگیهایی بنا کردی
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
هیچکس اینجا نمیفهمد زبان گریه را
بغض میگیرد ز چشمانم توان گریه را
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد