ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
تا آسمانت را کمی در بر بگیرد
یک شهر باید عشق را از سر بگیرد
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد