گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
ای آنکه قسم خورده به نام تو خدایت
بیدار شده شهر شب از بانگ رهایت
چشمان منتظر خورشید، با خندههای تو میخندد
آه ای تبسم روحانی، هستی به پای تو میخندد
دل میبرد از گنبد خضرا شالش
آذین شده کربلا به استقبالش
گفتند کی؟ ناله کردی، الشام الشام الشام
افروخت در خاطراتت، تحقیر و دشنام، الشام
دارم دلی از شوق تو لبریز علیجان
آه ای تو بهار دل پاییز علیجان
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد