دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد