امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
آنچه در سوگ تو اى پاکتر از پاک گذشت
نتوان گفت که هر لحظه چه غمناک گذشت
سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب