قدم قدم همهجا آمدم به دنبالت
نبودهام نفسی بیخبر از احوالت
تو سرزمین مقدس تو باصفا بودی
تو جلوهگاه مقامات انبیا بودی
میزبان تو میشود ملکوت؟
یا ملائک در آستان تواند؟
از چشمهای تارمان اشک است جاری
ای آسمان حق داری اینگونه بباری
هنوز از جبهه میآید نسیم آشنای تو
خیالانگیز و رؤیایی عروج تا خدای تو
زبان به مدح گشودن اگرچه آسان نیست
تو راست آن همه خوبی که جای کتمان نیست
غمگین مباش ای همنفس که همدمی نیست
عشق علی در سینهات جرم کمی نیست
خاموشی تو رنگ فراموش شدن نیست
در ولولۀ نام تو خاموش شدن نیست