عارف وسط خطابۀ توحیدش
زاهد بعد از نماز پرتردیدش
ای شهید بیگناه
ای شهید مشهد چراغ
شنیدم از لب باد صبا حسین حسین
نوای ما، دم ما، شور ما، حسین حسین
نه از جرم و عقاب خود میترسم
نه از کمیِ ثواب خود میترسم
حسود حُسن تو برگ گل است، شبنم هم
اسیر عصمت تو آسیهست، مریم هم
هميشه بازی دنيا همين نمیماند
بساط غصب در آن سرزمين نمیماند
نه از سر درد، سینه را چاک زدیم
نه با دل خود، سری به افلاک زدیم
از لحظۀ پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست
بیخواب پی همنفسی میگردد
بیتاب پی دادرسی میگردد
عمریست گفتهایم به عشق تو یا علی:
«یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»
رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی...