ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين