صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
در دل بیخبران جز غم عالم غم نیست
در غم عشق تو ما را خبر از عالم نیست
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
نی از تو حیات جاودان میخواهم
نی عیش و تَنعُّم جهان میخواهم
خداوندا به ذات کامل خویش
به دریاهای لطف شامل خویش
ای دوای درون خستهدلان
مرهم سینۀ شکستهدلان
ای وجود تو اصل هر موجود
هستی و بودهای و خواهی بود
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين