بادها هم پیاده آمدهاند که ببوسند خاک پایت را
آسمان هدیه میدهد به زمین، عطر آن پرچم رهایت را
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
اجل چون سایهای دور و برش بود
و شمشیر بلا روی سرش بود
حملههای موج دیدم، لشکرت آمد به یادم
کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم