گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم