صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم