ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
بر آستان درِ او، کسی که راهش هست
قبول و منزلت آفتاب و ماهش هست
سرم خزینۀ خوف است و دل سفینۀ بیم
ز کردۀ خود و اندیشۀ عذاب الیم
راه گم کردم، چه باشد گر بهراه آری مرا؟
رحمتی بر من کنی و در پناه آری مرا؟
چشم تو خراب میشود بر سر کفر
کُند است برای حنجرت خنجر کفر
شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند