گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند