ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست