شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی
فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود