وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟
با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
دلم امسال سامرّایی است و عید غمگین است
میان سفره «سامرّا» نماد هفتمین سین است
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود