چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود