سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
این بار، بار حج خود را مختصر برداشت
آن قدر که گویا فقط بال سفر برداشت
«با هر قدم سمت حرم لبیک یا زینب
در عشق سر میآورم لبیک یا زینب...»
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود