سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود