به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
آنچه در سوگ تو اى پاکتر از پاک گذشت
نتوان گفت که هر لحظه چه غمناک گذشت
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود