قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
به نام آنکه مستغنیست بالذّات
«بَدیعُ الاَرض» و «خلّاقُ السماوات»
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود