خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
فارغ نگذار نَفْس خود را نَفَسی
تا بندهٔ نفس سرکشی در قفسی
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم