دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
کو یک نفر که یاد دلِ خستگان کند؟
یا لا اقل حکایت ما را بیان کند...
خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد...
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
زمان چه بیهدف و ناگزیر در گذر است
زمان بدون شما یک دروغ معتبر است!
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم