چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
ای صفت خاص تو واجب به ذات
بسته به تو سلسلۀ ممکنات
به کعبه رفتم و زآنجا هوای کوی تو کردم
جمال کعبه تماشا به یاد روی تو کردم...
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
سلامٌ علی آل طاها و یاسین
سلامٌ علی آل خَیرِ النَّبِیِّین
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم