سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم