ماییم و شکوهِ نصر انشاءالله
قدس است و شکستِ حصر انشاءالله
همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را
همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را
دلت را داغها در بر کشیدند
به خون و خاک و خاکستر کشیدند
آن شب که سعدی در گلستان گریه میکرد
آن شب که حافظ هم غزلخوان گریه میکرد
گرفتارم گرفتارم اباالفضل
گره افتاده بر کارم اباالفضل
خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
دمی با آه خلوت کن، بگیر ای دل جلا اینجا
بیا سبقت بگیر از خلق، با رنگ خدا اینجا
از جاری لطف آسمانها میگفت
از رحمت بیکران دریا میگفت
در حریم خانه ماندی اعتکاف این است این
سوی مسجد شعلهور رفتی، مصاف این است این
بخوان از سورۀ احساس و غیرت
بگو از مرد میدان مرد ملت
هم به در هشدار باید داد هم دیوارها!
صاعقه این بار باشد پاسخ رگبارها
هر که راه گفتگو در پردۀ اسرار یافت
چون کلیم از «لَن تَرانی» لذت دیدار یافت
مبر به جای اطاعت به کار طاعت را
گران به خاطر مردم مکن عبادت را
تا نگردیدهست خورشید قیامت آشکار
مشتِ آبی زن به روی خود، ز چشمِ اشکبار
صد بار اگر شویم فدای تو یاحسین
کاری نکردهایم برای تو یاحسین
یاد تو آیینه و نام تو نور
ذکر تو خیر است و کلام تو نور
گسترده شد در این ولایت خوان هفتم
روزی ایران میرسد از مشهد و قم
در نگاهت دیدهایم این وصف بیمانند را
پاکی الوند را، بیباکی اروند را
ایستاده کنار مردم شهر
چون همیشه صمیمی و ساده
اَلسَّلام ای خادم اسلام و قرآن، اَلسَّلام
ای عَلَم در عِلم، ای علامۀ عالیمقام
مصحف نوری و در واژه و معنا تازه
وحی آیات تو هر لحظه و هرجا تازه
به ابتدا رسیدهای، به انتها رسیدهای
به درک اولین و آخرین صدا رسیدهای
این حریم کیست کز جوشِ ملائک روزِ بار
نیست در وی پرتو خورشید را راه گذار...
دنیای کلام تو جهان برکات است
عمریست جهان ریزهخور این کلمات است