شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد