ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
صدای بال ملائک ز دور میآید
مسافری مگر از شهر نور میآید؟
کودکی سوخت در آتش به فغان، هیچ نگفت
مادری ساخت به اندوه نهان، هیچ نگفت
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد