آن روز با لبخند تا خورشید رفتی
امروز با لبخند برگشتی برادر
خم شدم زیرِخط عشق سرم را بوسید
دمِ پرواز پدر بال و پرم را بوسید
گفتم سر آن شانه گذارم سر خود را
پنهان کنم از چشم تو چشم تر خود را
پرنده کوچ نکردهست زیر باران است
اگرچه سنگ ببارد وگرچه طوفان است
خدایا، تمام مرا میبرند
کجا میبرندم، کجا میبرند؟
«معاشران گره از زلف یار وا نکنید»
حریم وحدت دل را ز هم جدا نکنید