صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
چشم تو خراب میشود بر سر کفر
کُند است برای حنجرت خنجر کفر
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی