صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
عشق فهمید که جان چیست دل و جانش نیست
سرخوش آنکس که در این ره سروسامانش نیست
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی