به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
برخیز سحر ناله و آهی میکن
استغفاری ز هر گناهی میکن
تا نیست نگردی، رهِ هستت ندهند
این مرتبه با همتِ پستت ندهند
حاجی به طواف کعبه اندر تک و پوست
وَز سعی و طواف هرچه کردهست، نکوست
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
نور فلک از جبین تابندۀ اوست
سرداریِ کائنات زیبندۀ اوست
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
الهی الهی، به حقّ پیمبر
الهی الهی، به ساقی کوثر