بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
به نام خداوند بالا و پست
كه از هستیاَش هست شد، هر چه هست...
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت