ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
بیهوده مکن شکایت از کار جهان
اسرار نمیشوند همواره عیان
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
هر منتظری که دل به ایمان دادهست
جان بر سر عشق ما به جانان دادهست
قلبی که در آن، نور خدا خواهد بود
در راه یقین، قبلهنما خواهد بود
در ماه خدا که فصل ایمان باشد
باید دل عاشقان، گلافشان باشد