ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
گر مرد رهی، میان خون باید رفت
از پای فتاده، سرنگون باید رفت
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
ای ز پیدایی خود بس ناپدید
جملۀ عالم تو و کس ناپدید
به نام آن که جان را نور دین داد
خرد را در خدادانی یقین داد...
به نام آن که ملکش بیزوال است
به وصفش عقلِ صاحب نطق، لال است
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
بیهوده مکن شکایت از کار جهان
اسرار نمیشوند همواره عیان
هر منتظری که دل به ایمان دادهست
جان بر سر عشق ما به جانان دادهست
قلبی که در آن، نور خدا خواهد بود
در راه یقین، قبلهنما خواهد بود
دل زنده شود کز تو حیاتی طلبد
جان باز رهد کز تو نجاتی طلبد
در ماه خدا که فصل ایمان باشد
باید دل عاشقان، گلافشان باشد