گم کرده چنان شبزدگان فردا را
خفتیم دو روزه فرصتِ دنیا را
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
جمعه برای غربت من روز دیگریست
با من عجیب دغدغۀ گریهآوریست
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
که دیده زیر زمین باغ بیخزانی را؟
نهانتر از سفر ریشهها جهانی را