به رگبارِ ستم بستند، در باغِ حرم «دین» را
به خون خویش آغشتند چندین مرغ آمین را
رنگ سیاه و سرخِ تو را دارند
اینروزها تمام خیابانها
جمعه برای غربت من روز دیگریست
با من عجیب دغدغۀ گریهآوریست
که دیده زیر زمین باغ بیخزانی را؟
نهانتر از سفر ریشهها جهانی را