سحر در حسرت دیدار تو چون ماه خواهد رفت
غروب جمعهای در ازدحام آه خواهد رفت
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
مردی که دلش به وسعت دریا بود
مظلومتر از امام عاشورا بود