چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
کو یک نفر که یاد دلِ خستگان کند؟
یا لا اقل حکایت ما را بیان کند...
خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد...
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
مردی که دلش به وسعت دریا بود
مظلومتر از امام عاشورا بود