گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم
کسی که دیگر خود خدا هم، نیافریند مثال او را
چو من حقیری کجا تواند، بیان نماید خصال او را