ما از غم دشوار تو آسان نگذشتیم
ماندیم بر این عهد و ز پیمان نگذشتیم
باز جنگی نابرابر در برابر داشتند
دست امّا از سر چادر مگر برداشتند؟
آن روز، گدازۀ دلم را دیدم
خاکستر تازۀ دلم را دیدم
به سوگ نخلهای بیسرت گیسو پریشانم
شبیه خانههای خستهات در خویش ویرانم
تشنهست شبیه ماهی بیدریا
یا آهوی پابسته میان صحرا
شاید که برای تعزیت میآید
تشییع تو را به تسلیت میآید