دوباره سرخه تموم دفترم
داره خون از چشای قلم میاد
شکوه تاج ایمان بر سر ماست
شجاعت قطرهای از باور ماست
کسی مانند تو شبها به قبرستان نمیآید
بدون چتر، تنها، موقع باران نمیآید
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو